شکارچی برده

داستان از گذشته ها شروع میشه ..

دگیل یک نجیب زاده ی مهربون ومحجوبه که ارزوهای دورودرازی برای اینده اش داره ..ومهمترازهمه ی ..دلش میخواست سیستم طبقاتی واجتماعی رو تغیر بده تا بتونه با خدمتکارش اون نیون که عاشق وشیفته اشه زندگیش رو شروع کنه ..این عشق دو طرفه تا اونجایی پیش میره که دگیل جون اون نیون رو نجات میده ..

اما برادر اون نیون که به خاطر رتبه ی اجتماعی وظلم هایی که بهش شده شدیدا عاصیه ..تو یه شورش تمام خونه زندگی دگیل رو به اتیش میکشونه که تو این بین دگیل با زخم بزرگی که روی صورتش به جا می مونه تمام زندگی وخونواده ورتبه اش رو ازدست میده ..

اون نیون که فکر میکنه تورنیم مُرده با درد واه ازش جدا میشه وبا برادرش فرار میکنه ..اونها بعد از فرار داغ بردگی رو که روی سینه اشون داغ کردن از بین میبرن وبا پولی که بدست اوردن به یک نجیب زاده بدل میشن ..

حالا ده سال از اون روز میگذره واون نیون میخواد ازدواج کنه ..اما درد عاشقی ومعشوقی که از دست داده باعث میشه شبونه فرار کنه

دگیل که بعداز اتش سوزی نفرت از اون نیون وبرادرش وجودش رو گرفته وحالا بدبخت ومفلوک شده با همراهی دو نفر از دوستانش یه گروه شکارچی برده درست میکنه ..تا بتونه درکنار درامدی که کسب میکنه ..ردی از اون نیون وبرادرش پیدا کنه وبتونه انتقامش رو بگیره ..

تو این بین ما با ته ها اشنا میشیم ..ِژنرال کارامد وزبده ای که سالها پیش براش پاپوش دوختن وبه خیانت محکوم شده ..زن ونوزاد کوچکش رو نا عادلانه از دست داده وحالا بعد از چند سال به عنوان یه برده زندگیش رو به سختی میگذرونه ..

حالا میایم سراغ اصل موضوع ..

اون نیون که از عروسی فرار کرده ..کوله بارش رو جمع کرده وبه عشق یار از دست رفته اش راهی کوه وکمر شده .وبرادرش ..خونه زادشون رو که یه انسان بسیار شریف ووفاداره به دنبال اون نیون فرستاده تا پیداش کنه وبرگردونده ..

از اون طرف هم اقای داماد خشمگین از به حجله نرفتن ..یه شکارچی رو اجیر میکنه تا اون نیون رو خر کش برگردونه یا حتی بکشه ..

از طرف دیگه ته ها بعد از سالها عزلت گزیدن خودش رو برای فرار وشورش علیه حاکم مستبد فعلی اماده میکنه ..وازاونجایی که وزیر حاکم وقت متوجه اهمیت فرار ته ها بوده شکارچی دگیل رو با یه هزینه ی هنگفت اجیر میکنه تا ته ها رو برگردونه ..

واصل جریان از همینجا شروع میشه ..

ته های زخمی اون نیون رو که اسیر دو تا مرد بدطینت شده نجات میده .واز زخم های زیادی که برداشته بیهوش میشه که اون نیون نجاتش میده ..اون نیون که یه زن زیبا وملایمه تاثیر خیلی خوبی روی ته ها می ذاره ..جوری که پای رفتنش سست میشه ..

اما وظیفه باعث میشه به راه بیفته .. با دیدن گماشته های برادر اون نیون به سراغش میاد ..کمکش میکنه ..ودلش نمیاد این زن زیبا رو تنها بذاره ..واز اونجایی که هردو فراری هستن راهشون با هم یکی میشه وسفرشون اغاز ..

وتو این بین ته ها با تمام قوا از اون نیون مراقبت میکنه ..تو این قسمت ها جنگ اوری وهوش نظامی ته ها خودشو نشون میده ..

دگیل که ته ها رو به عنوان یه حریف قدر میبینه با دوستانش لحظه به لحظه به دنبالشه ..وحتی روحش هم خبر نداره ..زنی که همراه این فرمانده ی جنگ اور سایه به سایه ازشون دور میشه همون اون نیون عشق افسانه ایشه ..اما وقتی تو یکی از حمله ها به زنی که همراه ته ها بوده تیر پرتاب میکه متوجه میشه این زن همون اون نیونی بوده که سالها شهر به شهر به دنبالش بوده ..

اخ که چقدر من این سریال رو دوست دارم ..تمام این قسمت هایی که نوشتم مو به مو از بهرم ..از بس که قسمت های سوم تا دهم این سریال برام عزیزه وسرشار از ایده های خلاقانه

نویسنده به خوبی از ایده ی جنگ اوری ته ها در زمینه ی رمنس داستان استفاده کرده ..وصحنه های عاشقانه ی زیبایی خلق کرده ..(ببنید چقدر حس این سریال قشنگ وخوبه که کیمیای من چند سال پیش که داشتم این سریال رو میدیدم یواشکی دیده بود وخوشش اومده بود وهنوز هم که هنوزه بهم میگه وقتی بزرگ شدم باید این سریال رو برام بذاری تا ببینم ..اخه بهش گفته بودم به درد سنش نمیخوره ..)

چقدر احترام وعلاقه تو این قسمت ها موج میزد ..ته ها برای راحتی اون نیون شمشیرش رو واسطه میکنه تا به اون نیون کمک کنه ..یه جورهایی این احترام وحفاظت برام قشنگ بود ..مثل ایمان تا پای جان ..

مثلا تو یه سکانس ..دگیل کنار رودخانه وایساده وبه سمت ته ها واون نیون تیر پرتاب میکنه ..اما ته ها مردونه وسط قایق می ایسته وبا اون شمشیر جالبش سر بلای اون نیون میشه ..جالب اینجاست خیلی محترمانه به اون نیون میگه : لطفا پشت من مخفی شو ..فقط چند لحظه طول میکشه

یا شب موقع خواب از درختها براش یه طاق درست کرد که شبنم شبانگاهی اذیتنش نکنه ..

بازیگرها

سه تا بازیگر اصلی عالی .. جانگ هیوک که همه میدونن از گذشته تا الان طرفدار پروپا قرصش هستم ..همه میگن متشکرم اوج بازیش بوده اما به نظرم این سریال رو هرکسی ببینه میفهمه چقدر جانگ هیوک خوب تونسته نقش یه مرد بی عشق که با وجود نفرتش چشمهاش مدام به دنبال عشق سابقشه بازی کنه ..

ته ها ..هم که گفتن نداره ..اصلا انگار این نقش واین سریال فقط برای نشون دادن استعداد این اقا تو بازیگری نوشته شده ..من اصلا سریال خدمتکاران رو فقط به خاطر بازی این اقا شروع کردم ..

لی دائه هم برخلاف باقی نقش هاش اینجا نقش یه زن نجیب وبا وقار رو داشت ..که حتی تماس دستش با ته ها رو هم کنترل می کرد ..

روند داستان ..

به نظر من داستان تقریبا به دو بخش تقسیم میشه ..ده قسمت اول بی نهایت زیبا با عاشقانه ای قوی تعقیب وگریزی عالی وصحنه های اکشن جالب ..

وچهارده قسمت باقی مانده متاسفانه اصلا به نظرم جالب نبود ..

اون هایی که حساسن نخونن ..

****

دقیقا بعد از بهم رسیدن اون نیون و ته ها داستان بار عاشقانه اش رو از دست میده وصرفا به مشکلات برده ها ..سردمداران وته ها که برای تغیر حکومت میجنگه می پردازه ..

راستش با اینکه تا اخر سریال رو دیدم اما تنها قسمت های سوم تا دهم رو تو ارشیوم نگه داشتم وبقیه اش رو حذف کردم ..

مخصوصا با پایان غم انگیزی که داشت ..اوج بازی زیبای جانگ هیوک به عنوان یک شکارچی برده تو این قسمت ها رخ نشون داد جانگ هیوک از اول تا اخر سریال به خاطر عشق ونفرت همیشه چشمش به دنبال اون نیون بود .واخر سر هم وقتی اون رو پیدا میکنه که مرد دیگه ای رو انتخاب کرده

..با اینکه یک تراژدی کامل بود وغم زیادی با خودش داشت اما هیچ وقت از دیدنش پشیمون نشدم ..به نظرم این پایان فوق العاده واقع گریانه بود ونقطه قوت سریال ..چرا که غیر از این خیلی بیهوده تموم میشد ..

*****

درکنار اینها باید اعتراف کنم سریال فوق العاده خوش ساخته ..از طراحی صحنه وگریم ولباس بگیرید ..تا موسیقی متنش ..

چه موسیقی زیبایی ..چه اهنگ های بی کلام ملایمی استفاده از سازهای زهی وسنگین مثل ویولن سن ..هجم ووقار خوبی به موزیک متن داده ..که من هنوز هم بعد از چند سال از شنیدنشون لذت میبرم وبه یاد لحظه های زیبای سریال میوفتم ..

دانلود سه اهنگ گلچین شده ی سریال ..

اهنگ اول

اهنگ دوم

اهنگ بی کلام سوم

سکانس برتر برتر ..

یه سکانس طولانیه وممتده ...

ته ها از اون نیون جدا میشه وبهش یه سوت میده تا اگه به کمکش نیاز بود سوت بزنه ..

حالا ته ها داره به شدت با دگیل ودوست خیانتکارش مبارزه می کنه که صدای سوت رو میشنوه ..همونجا جنگ رو رها می کنه وبه سمت صدا میدوئه ...از طرف دیگه خانه زاد اون نیون که بسیار هم به اون نیون علاقه مند ووفاداره به دنبال اون نیونه ..اون نیون سوت می زنه وفرار میکنه ..

فرار اون نیون ...دویدن ته ها ..وپشت بندش دگیل واقعا صحنه ی خیلی قشنگی رو خلق میکنه ..دگیل مدام پی ته هاست ..ته ها پی اون نیون ..دگیل بدبخت خودش هم نمیدونه دراصل به دنبال اون نیونه ..چقدر این استعاره هاش قشنگ بود ..

وحالا صحنه ی برتر ..ته ها اون نیون رو پیدا میکنه سوار اسب میشن ..دگیل به سمتشون تیر پرتاب میکنه ..اما تیر به اون نیون میخوره وتازه دگیل میفهمه زنی که با ته هاست همون عشق افلاطونیش اون نیونه ..

عجب تراژدی قشنگی ..چقدر غم این قسمت هاش زیاده ..نفس بیننده رو حبس می کنه

نکات منفی سریال

داستان اصلی برپایه ی زندگی بردگانه ..که تو این بین به روابط عاشقانه اشون جنگ ها ..مشکلاتشون می پردازده ..از طرف دیگه راجع به افرادیه که مدام درتعقیب ته ها هستن ومیخوان هرجوری شده جلوش رو بگیرن ..یعنی اونقدر تعدادشون زیاده که اصلا نمیشه شمردشون ..جالبه یه سری می میرن ..یه سری دیگه میان ..از نظر من این قسمت ها بیش از حد کشدار بود وبرای خود من جالب نبود ..

مثلا زندگی دوست خیانتکار ته ها که مجبور به خیانت شد وازدواج با دختر عقب مونده ی وزیر ..

یا زندگی دوست صمیمی ته ها که حالا از شاهزاده ی تبعید شده مراقبت میکرد ..(این اقا نقش اصلی سریال سیگنال بود ..واقعا چقدر تفاوت بود بین بازیش تو این سریال وسیگنال )

به نظرم نویسنده می تونست به جای اینکه تمام عاشقانه های رنگارنگش رو تو قسمت های اولیه ی داستان خرج کنه بهتر بود اونها رو پخش کنه تا حداقل کشش داستان برای بیست وچهار قسمت بیشتر باشه ..

اما با وجود همه ی اینها اونقدر دیدن قسمت های اولیه برای من شیرینه که با وجود روند ساده ی باقی قسمت ها نمره ی 8.8 رو بهش میدم وحتما حتما توصیه اش میکنم ..به نظرم ارزشش رو داره چند قسمت ابتدایی رو دانلود کنید وببینید ..

حیفه که این سریال با این تم زیبا ..به خاطر پایانش تا این حد مهجور باقی بمونه ..